پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد...در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین در مانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب ندیده)) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم،او الزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا نمی شناسد!! پرستار با حیرت گفت:وقتی نمیداند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته،به ارامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است.
یک روز استاد از دانشجویانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان...
نوترون ها(n): در درون هسته، بدون بار الکتریکی
جرم یک پروتون با جرم یک نوترون تقریباً برابر است و نوترون کمی سنگین تر است.
**جرم پروتون 1836 برابر الکترون و جرم نوترون 1838/6 برابر الکترون میباشد
کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند بگذرد از هفت بند ما ، صدا را تر کند قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند بشکند در هم طلسم کهنه این باغ را شاخه های خشک بی بارِ دعا را تر کند چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها شاید این باران که می بارد، شما را تر کند معماها را در ادامه مطلب ببینید.